- حرص زدن (شِ کَ تَ)
حریصی نمودن. حرص نمودن. زیاده طلبیدن. بسیار خواستن. بسرعت و شتاب خواستن. کم صبری کردن
معنی حرص زدن - جستجوی لغت در جدول جو
- حرص زدن
زیاد طلبیدن، بسیار خواستن، کم صبری کردن
- حرص زدن
آزوند بودن
- حرص زدن
جوش زدن، شور زدن، بی تابی کردن، کم طاقتی کردن، حرص خوردن، خودخوری کردن، تلاش فوق العاده کردن، تقلا کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(فِ کَ دَ)
لغت نامه دهخدا
سخن گفتن. تکلم (در تداول عامه). گفتن. گفت وگو کردن. تکلم کردن:
چگونه چشم تو در خواب حرف میگوید
ز شوق حرف زنم با تو آنچنان در خواب.
صائب
چگونه چشم تو در خواب حرف میگوید
ز شوق حرف زنم با تو آنچنان در خواب.
صائب
تکلم کردن، سخن گفتن، گفتگو کردن، اختلاط کردن، گپ زدن
متضاد: گوش دادن، استماع کردن، سخن رانی کردن، صحبت کردن
متضاد: مستمع بودن، بروزدادن، اعتراف کردن
متضاد: گوش دادن، استماع کردن، سخن رانی کردن، صحبت کردن
متضاد: مستمع بودن، بروزدادن، اعتراف کردن
